احکام ادعيه و اعمال مناسبتهاى ماه رمضان رويدادها و حوادث
قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احكام و فتاوا
دروس
معرفى و اخبار دفاتر
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
اخبار
مناسبتها
صفحه ويژه


ابوطالب

ابوطالب (عبد مناف يا عمران قرشي) عمو و حامي بزرگ پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم و از شخصيت‌هاي بزرگ قريش بود.
پدرش عبدالمطلب و مادرش فاطمه دختر عمرو بود. فاطمه مادر عبدالله پدر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و زبير بن عبدالمطلب نيز بود.
ابوطالب منصب رفادت و سقايت (مهمانداري و آبرساني حاجيان) را از پدر به ارث برده بود، ولي به دليل تنگدستي، اين منصب را در عوض بدهي‌اي که به عباس بن عبدالمطلب داشت، به او واگذار کرد.
ابوطالب چهار پسر و يک دختر داشت. پسران او به ترتيب سن طالب، عقيل، جعفر، و امام علي عليه السلام بودند که هر کدام ده سال با هم فاصله داشتند و دختر او «ام امين» نام داشت و همسر هبيره مخزومي بود. فرزندان ابوطالب همگي از تنها همسر او فاطمه بنت اسد دخترعموي وي بودند.
بر اساس وصيت عبدالمطلب، کفالت محمد صلي الله عليه و آله وسلم بعد از فوت او بر عهده ابوطالب داشت و پس از فوت عبدالمطلب، محمد در هشت سالگي به خانه ابوطالب رفتند.
ابوطالب که همانند بيشتر رؤساي قريش مردي تاجر بود، در يکي از سفرها به شام، محمد را با خود برد و در همين سفر بود که راهبي نصراني به نام بحيراء به ظهور پيامبر بشارت داد.
ابوطالب مردي سخاوتمند، با درايت و بانفوذ، صاحب رأي و انديشه و عدالت مدار بود که قبايل عرب مکه قبولش داشتند و او را داور خود مي‌شناختند. او نيز در داوري جانب حق را نگه مي‌داشت. و با وجود اين، مردي تنگدست، اما بلند طبع بود. وي مردي سخنور و شاعر بود. اشعار وي در مجموعه‌اي با عنوان «ديوان ابوطالب» گردآوري شده است. از مشهورترين قصايد او «قصيده لاميه» است.
محمد صلي الله عليه و آله و سلم که به توصيه ابوطالب با حضرت خديجه عليهاسلام ازدواج کرده و از توانايي مالي برخوردار بود، در سال قحطي، براي کاستن از بار عموي خود، يکي از پسران او، علي عليه السلام، را در خانه خود پذيرفت و به تربيتش همت گماشت.
ابوطالب پس از سال ها حمايت از رسول خدا با قلبي مملو از ايمان در ماه ذيقعده يا شوال سال دهم بعثت در سن هشتاد و اندي سالگي دار فاني را وداع گفت.

منابع:

اعيان الشيعه ج 8 ص 114، الکني و الالقاب ج1 ص108، مستدرک سفينه البحار ج 6 ص542