جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه اصول فقه شیعه
صفحات بعد
صفحات قبل
(صفحه427)
ولى طبق فرمايش صاحب «وقاية الأذهان» مسأله خيلى روشن است، زيرا وقتى اسد را در رجل شجاع استعمال مى كنيم، از گذرگاه معناى حقيقى عبور مى كنيم. يعنى اراده استعمالى به معناى حقيقى تعلّق گرفته است و ما از كانال معناى حقيقى عبور كرده و به معناى مجازى مى رسيم. پس عنوان عبور در معناى مجازى مطرح است.
مؤيّد دوّم: درمنطق دلالات لفظيه را به سه قسم تقسيم كرده اند: دلالت مطابقه، دلالت تضمن و دلالت التزام. مَقْسَم در اين تقسيم، دلالات وضعيه لفظيه است. دلالات لفظيه داراى يك معناى عامّى مى باشند. دلالت لفظى، همان طور كه در معناى حقيقى مطرح است، در معناى مجازى هم مطرح است به همين جهت است كه قيد وضعيّه را ذكر نمى كنند. حال سؤال مى كنيم دلالت مجاز از كدام يك از اين دلالات سه گانه است؟
ممكن است گفته شود: «مجازاتى كه علاقه آنها جزء و كلّ است در دلالت تضمّن داخلند»، ولى اين گونه نيست، زيرا در دلالت تضمّن، مدلول مطابقىِ لفظ،كلّ معناست و لفظ، به تبعيت از كلّ معنا دلالت بر جزء مى كند نه اين كه كلّ را كنار گذاشته و مدلول را عبارت از جزء قرار داده باشيم. به عبارت ديگر: دلالت تضمن اين نيست كه لفظ به طور مستقيم بر جزء دلالت كند تا شما بگوييد: «اين مجاز است و علاقه آن كلّ و جزء است»، بلكه دلالت تضمن اين است كه لفظ بر كلّ دلالت كند ولى چون كلّ، مركّب از اجزاء است، لفظ به تبعيت دلالت بر كلّ، بر جزء هم دلالت مى كند. بنابراين، دلالت تضمن، هيچ يك از مجازات نيست.
دلالت التزام هم همين طور است، زيرا معناى دلالت التزام اين نيست كه لفظ، به طور مستقيم بر لازم دلالت كند، بلكه مدلولِ لفظ، همان ملزوم است ولى وقتى ملزوم، به عنوان مدلول واقع شد، لازم هم ـ به تبعيت ملزوم ـ مدلول واقع مى شود.
درنتيجه، براساس تفسير مشهور دلالات سه گانه شامل استعمالات مجازى نمى شود.
(صفحه428)
(صفحه429)

امر چهارم


اطلاق لفظ و اراده لفظ


(صفحه430)
(صفحه431)
مقدّمه
مرحوم آخوند، به دنبال بحث حقيقت و مجاز بحثى را مطرح كرده كه به طور كلّى از بحث استعمال لفظ در معنا خارج است. در بحث قبل، سخن از معنا بود، زيرا لفظ ـ چه در مورد حقيقت و چه در مورد مجاز ـ در معنايى استعمال شده بود و ما بحث مى كرديم كه آيا اين معنا در تمام موارد، موضوع له است؟ يا درخصوص استعمالات حقيقى، موضوع له است و در استعمالات مجازى، غير موضوع له است.
ولى در اين جا عنوان سوّمى در كار است يعنى وقتى لفظ را اطلاق مى كنيم، معنايى درنظر نمى گيريم بلكه در اطلاق لفظ، همان لفظْ مورد نظر متكلّم است. اين گونه تعبيرات و اطلاقات را مرحوم آخوند به چهار قسم تقسيم كرده است، كه بعد از روشن شدن اقسام آنها بايد در دو مقام بحث كنيم:
مقام اوّل: آيا چنين تعبيرات و اطلاقاتى صحيح است؟
مقام دوّم: برفرض صحّت اين اطلاقات، آيا در اين موارد عنوان استعمال تحقّق دارد؟ ذكر اين نكته لازم است كه اين اطلاقات، ربطى به مبناهايى كه در مورد مجاز